اگر عادت کنیم گاه و بیگاه به اعماق پیامهایی که دریافت و ارسال میکنیم شیرجه بزنیم. به مرور یاد میگیریم چگونه نفسهایمان را مدیریت کنیم. کجا تند و کند حرف بزنیم یا حتی سکوت کرده و جریان کلمات و هوا را در سکونی موقت رها کنیم تا خستگی در کنند یا حتی درجا بزنند.
میتوانیم در هر توقف از خودمان بپرسیم سهم من در انتقال یا دریافت پیام چقدر است؟ آیا مشارکت کافی برای ایجاد ارتباط موثر دارم؟
مهم نیست در چه نقشی هستیم؛ فرستنده یا گیرنده. وقتی نقشمان را با آگاهی و نیتی مشخص اجرا میکنیم، ارتباط آسانتر میشود.
در نقش فرستنده لازم است دربارهی پیامی متمرکز شویم که قصد ارسال آن را داریم تا واضح و شفاف باشد. مسئولیت ما تا تحویل کامل پیام ادامه دارد. بنابراین باید برای هر گونه ابهام و سردرگمی که سبب میشود پیام درک و دریافت نشود زمان بگذاریم تا شفاف و سرراست شود.
اما اگر در جایگاه دریافتکننده هستیم، مسئولیت و وظیفه ما چیست؟
به عنوان گیرنده در برابر هرگونه گنگی در پیامهای دریافتی مسئولیم و وظیفه داریم برای رهایی از گیجی و کلافگی آنها را خلاصه کنیم و با گوینده در میان بگذاریم. این فرآیند باید ادامه داشته باشد تا حامل پیام تایید کند آنچه شنیدیم، دریافت و برداشت کردیم همان قصد و منظوریست که در ذهن ارسالکننده است.
اگر چنین رفتار کنیم کمتر دچار گرفتگی در جریان ارتباط میشویم و آن را در مسیر درست هدایت میکنیم.