چرا با من مذاکره می‌کنی؟

امروز با دوست جوانی تمرین مذاکره داشتم بنا به درخواستی که در یکی از کانالهای تلگرامی داده بود و در جستجوی کسی بود تا روند مذاکره را شبیه‌سازی کند.

من در نقش سرمایه‌گذار قرار بود پیشنهاد همکاری او را ارزیابی کنم و تا حد ممکن سخت‌گیرانه شرایط چالش‌برانگیزی طراحی کنم.

در ابتدا یادآور شدم کلیه صحبتها آزمایشی اما مطابق اصول مذاکره در شرایط واقعیست. چون تجربه اول بود زمان ۳۰ دقیقه را توافق کردیم.

دوست جوان در چند جمله‌ی آغازین شبیه کسی که برگه انشا دستش گرفته باشد در چند جمله نامفهوم و پیچیده اعلام کرد محصولی دارد که قرار است با کپی رایتینگ و دراپ شیپینگ ان را بفروشد و بلافاصله از من خواست با توجه به اطمینانش از سودآور بودن انتخاب کاملا اعتماد کند و به او بگویم در چه بازه زمانی بدون پرسش و انتظار نتیجه می‌توانم همراهی اش کنم؟

از همان ابتدا متوجه نبود که در جایگاه درخواست‌کننده قرار دارد و هنوز زمان دریافت تعهد و قول و قرار نهایی فرا نرسیده است.

برای اینکه روند گفتگو شکل مذاکره بگیرد از ایشان خواستم دلیل انتخاب من به عنوان سرمایه‌گذار فرضی را بگوید اما همچنان تلاش می‌کرد از محصول و توانایی خودش در باب بازاریابی و کپی رایتینگ بگوید.

سوالم را با توضیحات ساده‌تری تکرار و یادآور شدم تا زمانی که پاسخی به پرسش اول یعنی دلیل انتخابم داده نشود ادامه مذاکره ممکن نیست.

در چند پرسش درخواست کردم معیارهای انتخاب سرمایه‌گذار را شفاف‌ کند تا من هم بدانم کدام ویژگی کاری و شخصیتی او را بر آن داشته تا با من مذاکره کند.

ریسک‌پذیر بودن را عنوان کرد. در این مرحله درخواست کردم تا معیاری که با آن ریسک‌پذیری من را سنجیده بود بیان کند.

آنچه مشخص بود دوست جوان مجموعه‌ای از پرسش و پاسخهای فرضی را آماده کرده بود و انتظار نداشت وارد چالش تازه‌ای شود. تلاشم من برای شفاف‌سازی سوالات و ایده ادامه داشت تا او را متوجه کنم که اگر پرسشهای درستی نپرسد و نتواند درخواستهای صادقانه بکند هرگز نمی‌تواند سرمایه‌گذار را متقاعد کند تا وارد معامله شود.

در انتها از تفاوت ایده و جرقه گفتم و بر اهمیت گوش دادن فعال تاکید کردم و قرار شد در جلسه بعد پاسخ‌های بهتری برای سوال اول من داشته باشد؛ چرا من را انتخاب کرده بود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *