همیشه و همه جا پای باور وسط است.

زمانی یک دوره آموزشی می فروختم در میان شرکت کنندگان خانمی بود که برای پنجمین بار در یک کلاس شرکت می کرد. دو سه بار اول بنا را گذاشتم بر عادت بر تقویت پایه که از کودکی در عده ای نهادینه می شود و آنها را به نوعی وسواس در یادگیری دچار می کند.

اما مساله به همین جا ختم نشد و ایشان پس از اتمام دوره پنجم همچنان از ورود به بازار کار هراس داشت و تصور می کرد رازهای نگفته ای وجود دارند که ممکن است در دوره های بعد برایش هویدا شوند و او را به معدن گنج برسانند.

حلقه مفقوده اما در باور او نسبت به درآمدزایی نهفته بود و شاید بتوان گفت؛ هر جا دیدی جوانی بر درخت تکیه کرده بدان باور او را دوره کرده

آدرس کجاست؟

از کوچه پس کوچه های عادت می گذرید،به آدمهایی می رسید که بیشترین ارتباط را با آنها دارید.

برای یافتن باورهای مخرب:

*ببینید در چه کارهایی زیاد و مداوم شکست می خورید.

*اگر عادت دارید هر روز اطلاعاتی را از رسانه ها و آدمهای اطرافتان بگیرید که انگیزه بخش نیست یا شما را از تحرک و پویش باز می دارند، یعنی باورهای محدود کننده در حال جولان دادن هستند.

 

درمان این درد خانمان سوز چیست؟ (چطور باورهای محدود کننده را اصلاح کنیم؟ )

*باورهای مثبت را جایگزین کنید

*حواستان باشد افراد مثبت گرا که دستاوردهای دلخواه شما را  دارند، چه کار کرده و چطور زندگی می کنند.

*تصور کنید نسخه موفقتان چه شکلی دارد و برای رسیدن به همان تصویر در واقعیت چه باید بکنید.

*چه باورهای مخرب را بشناسید چه نشناسید، اجازه دهید هیچ تفکر محدود کننده دیگری توسط اطرافیان و رسانه وارد ذهنتان شود.

*حتی می توانید ذهنتان را به شکست حساس و شرطی کنید.

 

 

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *